مراسم سینه زنی شب عاشورا سال ۱۳۹۰مسجد امام خمینی (ره)نوحه خوان: عبدالحمید دشتی فرد (ناخدا)واحد: ظهر عاشوراست هنگام نماز
متن واحد پولاد عشق
» واحد : پولاد عشق » مداح : عبدالحمید دشتی فرد (ناخدا) » آهنگ : اصغر قربانی » شاعر : علی موسوی گرمارودی » تاریخ : ظـهر عـاشـوراسـت هـنگام نـماز خـاک داغ و تشنه کامی جـان گداز دشـتِ سُربی رنـگ از لـشکر سـیاه غـرق در پـولاد و در آهـن سـپاه کـینه ها از تـیغ و خـنجر تـیز تر چـشم هـا از نـیزه ها خـون ریز تر جـوشن جـهل و وفـا پوشـیده انـد بـاده ی نـامـردمـی نوشـیده انـد کـیست آن سـو رو به روی این سپاه از چـه رو بـستند بر وی آب و راه؟ می شـناسندش مـسلمان زاده انـد خـود بدو صـد نامه افزون داده اند نـنگتـان بـادا مـسلمان نـیستید در پـی خـون ریـختن از کـیستید ای دریـغا پـس مـسلمانی کـجاست وای اگـر اسـلام مـا هم ادعـاست کـربلا مـیزان حـق و باطـل است خویش سَنجَد با وی آن کو عاقل است ای بـــرادر هـــیـــچ انـدیـشیده ای خـود در این آیـینه هرگز دیده ای آتـش از خورشید بر سر داشت دشت لحظه ها غمگین و سنگین می گذشت یـکطرف هـفتاد رخشا جـان پـاک مِـهر ورزان دور مـاهی تـابـناک سـوی دیـگر لـشکر خونخواره ای پاره ای چون دیو و چون دد پاره ای ایـن به حـلق و دلـق خود آویخته آن در آن ســو با خـدا آمـیخته این سیه دل خود فریب و خویش سوز آن زلال و آشــنا و دل فــروز (پرسم از خـود در کدامین سـو منم در ســپاه دوســتم یا دشــمنم) آن یـکی بـا خـویش می نالـید زار کـز چـه دورافـتادم از دوران یـار کاش هـم مـن زنده بودم روز طـف در کــنار زاده ی شــاه نــجف کاش عــاشورا کــنار آن امــام داشـتم سهـمی از آن شـور و قـیام پـیش او از تـن سـپر می سـاختم ســر به پـای مِــهر او می بـاختم باز می گفت این سخن بی ریب و شک دم بـه دم "یـا لیتنی کنت مـعک" از قضا چون خفت آن شب دید خواب خـویشتن را دید آن شـب بی نقاب دیـد عـاشـوراست هـنگام نـماز آتـش جـنگ از هـمه سـو تـیز تاز عــرصه پــیکار ایــمان و شـرف با سـیه کـاران بـد دل هر طـرف اندرآن هـنگامه با وی گـفت امـام ای فـلانی پـیش تـر بـگذار گـام! پـیش روی مـن ز تـن سـدی بساز تـا کـه بـتوانم بـه پـا دارم نـماز مــرد آمـد پـیش مــولا ایـستاد لرزه بر جـانش ز ترس و غـم فـتاد تـیر چون بـاران پـیاپی می رسـید لیک مردک پـیش آن ها می خـمید پس ز هر تـیری که سر دزدید و دست راسـت آمـد بر تـن مـولا نـشست چـون هـجوم تــیرها بـسیار شـد ناگـهان از خـواب خـود بیدار شـد شـرمـسار از "لـیتنی کنت مـعک" نادرسـت و روسـیه در ایـن مـحک گفت با خـود کار هرکس نیست عـشق خویشتن بین خود چه داند چیست عشق عـشق با عــباس می یابـد وجـود کربـلا خود عاشـق عــباس بــود ای زره پوشـیده از پــولاد عــشق دشت را پُر کـرده از فـریاد عــشق عــشق هم مـفتون و بی تاب تو شـد تــشنگی هـم تـشنه ی آب تو شـد چـهره در خـوناب شستن کار تـوست تـشنه دست از آب شستن کار تـوست
عالی بود.مرواش همه ساله
عالی بود.مرواش همه ساله